شعر و داستان کوتاه

اشعار و داستانهای دنباله دار

شعر و داستان کوتاه

اشعار و داستانهای دنباله دار

تفریحات سالم جنس اول(قسمت چهارم)

اصلا مهم نبود که زنی را علیل و گوشه خانه، کنج دل مادری ، او را به امان خدا رها کرده بود. باز هم شورای خانوادگی برقرار کرده بودند. باز هم کاندید دیگری برای جواد تا تمرینهای بوکس و مشت زنی اش را روی یک کیسه بوکس زنده بیازماید.بازهم بخت برگشته دیگری مورد نظر شورای خانوادگی جواد بود.سه ماه از طلاق آن دو می گذشت.متینه آش و لاش به خانه پدری اش پس فرستاده شده بود" دخترتان ناشزه است..." ناشزه بود چون از جواد خواسته بود کار کند ...بیکار نماند...ناشزه بود چون قدرت فریاد کشیدن بر سر ظالم را نداشت...ناشزه بود چون کتک خورد و دم نزد...چون بی اجر و مزد می پخت و توقع تشکری نداشت...ناشزه بود چون ساعت دوازده ظهر مردش را بیدار می کرد تا بر سر سفره غذا حاضر شود...و ناشزه بود چون بیش از حد نجیب بود...پاداش نجابتش هم گرفت...تا آخر عمر محروم از چشیدن طعم مادری ...حکمی که در دادگاه زندگی سنتی ایران هر از گاهی برای زنان ایرانی و جهان سومی بریده می شود...حالا نوبت کس دیگری رسیده بود...

***

این داستان را همینجا ناچارا به پایان می برم چرا که زین پس می خواهم از واقعیات گزارشهایی مستند تهیه کنم...هر چند که تمامی داستانهایم در طول این پانزده سال بر مبنای حقیقت بوده اند لیکن زین پس گزارش وار می نویسم تا ملموس تر باشد.در ضمن از نظرات و ایمیلهای پر مهرتان کمال تشکر را دارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد