شعر و داستان کوتاه

اشعار و داستانهای دنباله دار

شعر و داستان کوتاه

اشعار و داستانهای دنباله دار

ترا باید کدامین سو بیابم؟

ترا باید میان آسمانها ،

میان ابرها ، در کهکشانها،

بیابم...؟

ترا باید کنار چشمه ساران،

میان دشت و صحراها بیابم...؟

شبانگاهیست سخت تار و سرد و دلگیر،

شیاطین و حضور آتش و کین،

درختان سوخته اندر خیابان،

زمین لرزان به زیر پای انسان،

هوای شهرها آلوده و مرگ

کمین بگرفته بهر جان آدم،

ستون های بلند فقر و مستی،

کمرهای شکسته از پلشتی،

نفسهای بریده از شکنجه،...

کجایی تو کجا باید بیابم؟

شبانگاهان که آدم خفته از غم،

شبانگاهان که دل پژمرده از غم،

شبانگاهان که گرگان در کمینند،

به فکر قطع دستان شریفند،

شبانگاهان که مستان نیمه هوشند،

میان عاشق و معشوق جوشند،

شبانگاهان که هر مرد بزرگی

به پای چوبه اعدام خویش است،

شبانگاهان که مادر خود فروشد،

مگر جرعه غذایی بچه نوشد،

کجا باید کجا باید بیابم؟

کجارفتی پس پرده غنودی؟

خدای عالمی را در سجودی...

بگو باید کدامین سو بگردم...؟

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.kistam.mihanblog.com

سلام
داشتم وبلاگهارو سرچ میکردم به وبلاگ ژر محتوی تون برخردم
دقایقی با نوشته ای وبلاگت سر کردم
خیلی جالب بود
چرا اینقدر گم و پنهان مینویسی.
قدرت فو ق العاده ای در نوشتن دارید
من امید دارم به من سر بزنید تا از افکارتون استفاده ببرم.
خوشحال میشم بازم بنویسید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد